سلام.می خواهم از حس خوبم بگویم.من امروز دلتنگم;نه امروز بلکه تمام ثانیه های روزهایم دلتنگم.چه حال خوبی دارم, انگار دلت گرفته باشد و مثل بچه ها در تاریکی صبح توی رختخواب بنشینی و بغض کنی.چشم هایم را میبندم و سعی می کنم دلیل حالم را بفهمم.من زمینه دنیا را آبی می بینم.عشق من استقلال است.عشق من برادرانی هستند که بودنشان,غیرت و از خود گذشتگی شان در تیم محبوبم کافیست تا هر لحظه به یادشان باشم.چه زیباست حس تعلق به استقلال.من در میان حال خوب اکنونم که آن را با دنیا عوض نمی کنم,سید دوست داشتنیمان را می بینم.به یاد آوردن ذکر لب هایش عجیب آرامم می کند.من چشم هایم را بسته ام,نیازی به آن ها نیست.اکنون نه تنها با قلبم بلکه با تمام وجودم می بینم و درک میکنم.خودم را درک میکنم که چرا میخواهم سنگربان عزیزمان سید مهدی رحمتی اسطوره ام باشد.چشمان دنیا از استقلال ما چیزی جز اسطوره پروری ندیده است,آخر بالاترین ها همیشه شایسته بهترین ها هستند و تو بارها نشان دادی هنوز هستند کسانی که جاپای حجازی ها میگذارند.اصلا خود ناصرخان در روزهای نه چندان دور گذشته گفته بود که تو او را به یاد جوانی هایش می اندازی.سید عزیز!باتمام وجود تو را می ستایم آنگاه که تمام توانت را در حنجره ات میگذاری تا یکرنگی و اتحاد را برای همگان یادآور شوی.برایم کافیست تکرار دیدن هرروزت که سلامت و پرصلابت چون همیشه درون دروازه استقلال می درخشی.دعاهایم هر روز بدرقه راهت.
.: Weblog Themes By Pichak :.